انواع جمله و اقسام آن
جمله مجموعه اى است به هم پیوسته از کلمات که پیامى را بیان مى کند. جمله داراى اجزاء و ارکان است. ارکان جمله آن قسمت هایی هستند که اگر حذف شوند، ساختمان جمله از هم می پاشد. اجزاى جمله آن ها هستند که حذفشان به ساختمان جمله آسیبى نمى رساند.
تعریف انواع و اقسام جمله
انواع جمله از حیث مفهوم و چهگونگی بیان:
جملهی خبری؛ مانند: مسعود آمد. محمود شاید به مسافرت برود. اتاق سرد نیست. هوا گرم شده است.
جملهی پرسشی؛ مانند: حال شما چهطور است؟ بیژن به مسافرت رفت؟ چه میخوانی؟
جملهی عاطفی؛ مانند: چه هوای خوبی! عجب گل قشنگی! شما چهقدر باهوشید! امروز کاش برادرم از مسافرت بیاید! مرده باد بیگانهپرستان!
جملهی امری؛ مانند: لطفاً دفتر را بیاور! مؤدب باشید! حرف نزنید!
انواع جمله از حیث نظم
جملهی مستقیم (یا دستورمند): جملهای است که در آن اجزای کلام، نظم طبیعی و ترکیب مستقیم خود را داشته باشند؛ بهعبارت دیگر مطابق دستور، یعنی دستورمند باشد؛ مانند:
محسن دیروز کتابی به من داد.
دوستانش وی را با انجیل آشنا کردند.
جملهی غیرمستقیم (یا غیردستورمند): جملهای است که در آن، اساس نظم طبیعی و آیین ترکیب و اجزا و ارکان به هم خورده باشد؛ مانند:
تهران، شهری است بزرگ در دامنهی کوه البرز.
باز برگردیم بهتاریخ.
انواع جمله از حیث فعل
جملهی فعلی؛ به جملهای میگویند که از نهاد و فعل تام ساخته شده باشد؛ مانند:
سیب رسید. سیب خورده شد. او هنوز نیامده بود. روزبهروز تراشیده شدم.
جملهی اسنادی؛ به جملهای میگویند که از نهاد، مسند، و فعل ربطی ساخته شده باشد؛ مانند:
هوا سرد است. حالم بدتر شد. مسئول، خود ما هستیم.
جملهی بیفعل: به جملهای گفته میشود که در ظاهر فعل نداشته باشد و فعل آن در ژرف ساخت جمله باشد؛ مانند: بهراست راست، ایستادن ممنوع، صبح بهخیر.
انواع جمله از حیث ساختمان
جملهی ساده؛ جملهای است که در آن تنها یک فعل بهکار رفته باشد؛ مانند:
آیا انسان ابدی است؟
جملهی مرکب؛ جملهای است که در آن بیش از یک فعل بهکار رفته باشد؛ مانند:
درسهایت را خوب بخوان تا در امتحان موفق شوی.
در صورتیکه بروی و زود برگردی من همینجا میمانم
اقسام جمله از لحاظ ارکان:
۱. نهاد (مسندالیه یا فاعل) + فعل خاص: محمد آمد.
۲. نهاد + مفعول + فعل خاص: محمد کتاب را آورد.
۳. نهاد + مسند + فعل ربطی: محمد با هوش است.
هر یک از این سه هسته، معمولا اجزایى مى پذیرند از قبیل متمم، قید، بدل و مضافالیه.
اقسام جمله از لحاظ پیام:
۱. خبرى: جمله اى که به یکى از صورت هاى اِخبارى یا التزامى و مثبت یا منفى، درباره تحقق کار یا حالتى سخن مىگوید. مثال : هوا گرم است.
۲. پرسشى: جمله اى که به وسیله آن، ظاهراً یا حقیقتاً درباره امرى پرسش شود. مثال: حال شما چطور است؟
۳. امرى: جمله اى که به وسیله آن، راجع به تحقّق کار یا حالى درخواستى صورت پذیرد. مثال: خشمگین نشوید.
وجه امرى شامل هر دو صورت امر و نهى (مصطلح در عربى) است. در جمله هاى امرى خطابى، معمولاً نهاد حذف مى شود.
۴. عاطفى: جمله اى که با آن، یکى از عواطف و احساسات انسانى بیان شود، از قبیل تحسین، تعجّب، آرزو، و افسوس. مثال: شما چقدر خوش ذوق هستید.
اقسام جملههاى داراى فعل:
۱. جمله ساده = جمله اى که داراى یک فعل است. امین خوابید.
۲. جمله مرکب = جمله اى که داراى بیش از یک فعل است. همین که به خانه رسیدم، مهمانان آمدند.
اقسام جمله مرکب:
۱. ترکیب شده از جمله هاى کامل:
«و مى دانستیم که با نخستین چراغ، شادى ها همه بازخواهند گشت و ما بازخواهیم خندید.»
۲. ترکیب شده از جمله هاى ناقص و کامل:
جمله ناقص آن است که به تنهایى داراى معنایى روشن و کامل نیست و معمولا به شکل جمله پیرو به کار مى رود. در این حال، جمله کامل را جمله پایه مى نامند. مثال: به درماندگان یاری کن تا خدا مدد کارت باشد.
جمله پایه مقصود اصلى نویسنده را بیان مى کند، درحالى که جمله پیرو به جمله پایه وابسته است و معمولاً مفهومى از قبیل علّت، شرط، نتیجه، زمان، و مکان را به آن مى افزاید. جمله پیرو همواره ناقص است و معمولا با حرف ربط مى آید. جمله پیرو گاه پیش و گاه پس از جمله پایه قرار مى گیرد.
جمله معترضه:
جمله معترضه جمله اى است که حذف آن به مفهوم اصلى جمله آسیب نرساند. این گونه جمله معمولا مفهومى از قبیل دعا، نفرین، آرزو.
یا توضیح را به مفهوم اصلى جمله مى افزاید. جمله معترضه گاه پس از حرف ربط مى آید و گاه به طور مستقل میان دو خطّ تیره قرار مى گیرد.
استادم- که روانش شاد باد-در عرفان بینظیر بود.
حذف ارکان یا اجزاى جمله:
در بحث های قبلی راجع به حذف در اجزای جمله صحبت کردیم و دراینجا لازم به ذکر که حذف باید به یکى از سه قرینه زیر صورت پذیرد:
۱. قرینه ساختارى (= عرف زبانى): «به چپ، چپ!»، «برپا!».
۲. قرینه لفظى:
«یک طرفم دریاست و طرف دیگرم، دشت بى انتها (است).»
۳. قرینه معنوى:
« ـ چه کسى در بستر پیامبر به استقبال خطر رفت؟
ـ على (رفت)!»
تعریف شبه جمله
شبه جمله: به گروهی از کلمات می گویند که مانند جمله به تنهایی معنی مستقلّی دارند که معمولا برای بیان حالات عاطفی و احساسات بیان می شوند: «هان، آه، وای، آی، به به، ای کاش، الهی، آفرین، به نام خدا، افسوس، شگفتا، مبادا، ساکت، به چشم، بله، استغفرالله، مرگ، آمین، درود و… . » مثال: هان(آگاه باش)، شگفتا(عجیب است)، مبادا(این کار را انجام نده)، آفرین(تو را تحسین می کنم )
برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاده می شود که به آن شبه جمله یا صوت می گویند.
اقسام شبه جمله:
شبه جمله امید و آرزو و دعا: کاش، ای کاش، الهی، ان شاء الله
شبه جمله تحسین و تشویق: خوب، آفرین، مرحبا، به به، بارک الله
شبه جمله درد و تاسف: آه، واویلا، وای، دریغ، فریاد
شبه جمله تعجب: به، وه، اوه، عجب، شگفتا
شبه جمله تنبیه و تحذیر: امان، مبادا، زنهار
شبه جمله امر، یا الله، بسم الله، خاموش، خفه
شبه جمله احترام و قبول: چشم، قربان، ای بچشم
شبه جمله جواب و تصدیق: بله، آری، البته، ای، ای والله
کاربرد شبه جمله:
۱- جانشین جمله است و همراه حرف اضافه به کار می رود و متمم می گیرد:
مرحبا به این فکر و ادراک
۲- جانشین جمله پایه است و همراه حرف ربط می آید و جمله پیرو می گیرد:
افسوس که افسانه سرایان همه خفتند!
ای کاش که هر روز شما را می دیدم!
۳- بی همراهی حرف اضافه و حرف ربط به کار می رود و حکم جمله مستقل دارد:
بارک الله! به شما تبریک می گویم.
آفرین! خوب نوشته ای
۴- بی همراهی حرف اضافه و حرف ربط به کار می رود و نقش قیدی پیدا می کند:
علم و آزادگی و حُسن و جوانی و هنر عجبا هیچ نیرزد که بی سیم و زرم!
۵- بی همراهی حرف اضافه و حرف ربط در جایگاه مسند:
خوشا شیراز و وضع بی مثالش خداوندا، نگه دار از زوالش.
تعریف بدل
بــــدل اسم یا گروه اسمی است که نــام دیگر یا شهرت یامقام و عنوان یا لقب یا شغـــل ویا یکی دیگر از خصوصیات اسم قبل از خود را بیان می کند.( انوری ، ۱۲۷ و دکتر خانلری ، ۹۳ ) در واقع بدل برای توضیح یا تاکید اسم قبل از خود می آید . ( خیامپور ، ۴۴ ) به بیان ساده تر گاهی چون کسی یا چیزی را نام می بریم گمان می کنیم که شنونده احتمـــال دارد مقصود ما را در نیابد.پس برای واضح تر کردن مقصـود خودمان ، نـام دیگر یا شغـل و مقام یا نشـــانی دیگر اسم را بیان می کنیم.این توضیح اضافی که درباره ی اسم می دهیم «بدل»خوانده می شود . (خانلری ،۹۴-۹۳)
ویژگی های بدل
ویژگی های بدل که ما آنها را با عنوان « راه های تشخیص بدل » می شناسیم عبارت اند از :
۱ – بدل و اسم قبل از آن باید در جمله ، یک نقش داشته باشند.
۲ – بدل و اسم قبل از آن باید یک چیز یا یک شخص باشند و دو چیز یا دو کس مستقل از هم نباشند .
۳ – بدل از جمله قابل حذف شدن باشد ؛بدون این که به معنی جمله آسیبی برسد .
۴ – اسم قبل از بدل نباید کسره داشته باشد .
۵ – بدل بین دو ویرگول قرار می گیرد .
مثال : فردوسی ، حماسه سرای بزرگ ایران ، سخن را به آسمان علیین برد .
که اگر این مثال را با روش ها یا همان ویژگی های شش گانه ی فوق بررسی کنیم ؛می بینیم که :
۱ – حماسه سرای بزرگ ایران و فردوسی هر دو در جمله نقش نهادی دارند .
۲ – هر دو یک شخص هستند .یعنی فردوسی همان حماسه سرای بزرگ ایران است و این ها دو شخص مستقل از هم نیستند .
۳ – ما می توانیم بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) را از جمله حذف کنیم ؛ بدون این که به معنی جمله آسیبی برسد .
۴ – بعد از بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) بلافاصله فعل نیامده است .
۵ – اسم قبل از بدل ( فردوسی ) کسره ندارد .
۶ – بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) بین دو ویرگول قرار گرفته است .
فرق بدل با صفت و مضاف الیه
فرق بدل با صفت ، آن است که موصوف با کسره به صفت اضافه می شود ، ولی مبدل منه ( اسم قبل از بدل ) با کسره به بدل اضافه نمی شود . ( انوری ، ۱۲۸ )
فرق بدل با مضاف الیه ، آن است که اولا : مضــاف با کســره به مضاف الیـــه اضـــــافه می شود ،ولی
مبدل منه ( اسم قبل از بدل ) به بدل اضـــافه نمی شود .ثانیا : مضـــاف ومضاف الیه دو موجود مستقل وجداگانه اند ، در حالی که بدل و اسم قبل از آن هردو یکی هستند . ( انوری ، ۱۲۸ )