تحقیق مختصر درباره داستان کلیله و دمنه
کتاب «کلیله و دمنه» با تصحیح و توضیح مجتبی مینوی منتشر شده است.کتاب کلیله و دمنه با مقدمهای مفصل به قلم مینوی و دیباچهای از برزویه طبیب و مقدمه ابنمقفع، مترجم عربی کتاب و به اهتمام نیما مهدیکار، به چاپ رسیده است.
«کلیله و دمنه از مجموعههای دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گرد آوردند و به هرگونه زبان نوشتند و از برای فرزندان خویش به یادگار گذاشتند و در دورههای متمادی گرامی میداشتند و از آن حکمتهای عملی و آداب زندگی و زبان میآموختند.
اصل کتاب کلیله و دمنه به زبان «پنچه تنتره» بود که در پنج باب فراهم آمده بود. «برزویه طبیب مروزی» در دوران انوشروان خسرو پسر قباد پادشاه ساسانی آن را به پارسی برگرداند و بابها و حکایتهای چند بر آن افزود که اغلب آنها از مآخذ دیگر هندی بود؛ در مبادی دوران فرهنگ اسلامی ابنمقفع آن را از پارسی به عربی نقل کرد و کتاب کلیله و دمنه نام نهاد، از نگارش پارسی برزویه و از ترجمه عربی پسر مقفع «به هر گونه زبان» ترجمه کرده شد.
در عصر سامانیان نخستین سخنگوی بزرگ زبان فارسی ابوعبدالله رودکی آن کتاب ابنالمقفع را به نظم فارسی امروزی درآورد.
نقل کلیه نسخه بدلها و نشان دادن اختلافات تمامی نسخ در مورد همه کلمات مشکل بود، و کتاب را به پنج برابر آن چه هست میرسانید، زیرا که بیامانتی نساخ و اعتقاد هر یک از ایشان به این که از همه شعرا و نویسندگان بافهمتر و باذوقتر و عالمتر است، باعث شده است که اگر ده نسخه از کتابی که در هشتاد هزار کلمه باشد بیابیم و آنها را با هم مقابله کنیم، غالبا برای هر یک از کلمات آن پنج نسخه بدل خواهیم داشت، ولی در عمل معلوم شد که گاهی ضبط نسخهای متاخر موید قرائتی میشود که در ده نسخه قدیم به صورت دیگری آمده است.»
مینوی در پایان این نوشته، اسامی یازده نسخه مورد استفاده و مقابلهاش را آورده است که نام نسخی در استانبول، وزارت معارف ترکیه، کتابخانه ملی پاریس، کتابخانه بادلیان آکسفورد، موزه بریتانیا و…از آن جملهاند.
«تمهید بزرجمهر بختکان»، «باب برزویه طبیب»، «باب شیر و گاو»، «باب بازجست کار دمنه»، «باب دوستی کبوتر و زاغ و موش و باخه و آهو»و «باب بوزینه و باخه»،نامهای چند فصل این کتاب هستند.
در بخشی از کتاب کلیله و دمنه با عنوان «شیر و گاو» میخوانیم:
«کلیله گفت: اگر گاو را هلاک توانی کرد چنان که رنج آن به شیر بازنگردد وجهی دارد و در احکام خرد تاویلی یافته شود، و اگر بی از آن چه مضرتی بدو پیوندد دست ندهد زینهار تا آسیب بر آن نزنی. چه هیچ خردمند برای آسایش خویش رنج مخدوم اختیار نکند. شیر گفت: وفور امانت تو مقرر است و آثار آن بر حال تو ظاهر، آن چه تازه شده است باز نمای، که بر شفقت و نصیحت حمل افتد، و بدگمانی و شبهت را در حوالی آن مجال داده نیابد.»
منبع: بیتوته