تحقیق و مقاله با موضوع سبک نگارش قائم مقام و خواجه رشیدالدین
از اواخر سده ی دوازدهم از نثرهای متصنع و متکلف دیگر خبری نیست به گونه ای که آثار نویسندگان این سده را میتوان به عنوان نخستین سرمشقهای نثر ساده ی پارسی دورههای بعد به شمار آورد و از آن به عنوان دوره ی نثر تقلیدی سخن گفت: «در این زمان تقلید از نثر زیبای گلستان با آمیزه ای از سبک سعدی و جوینی و وصاف، رواج میگیرد. نثرنویسان این زمان مانند فاضل خان گروسی، عبدالرزاق بیک دنبلی، میرزا محمدصادق وقایع نگار، میرزا عیسی قائم مقام، میرزا حبیب قاآنی، میرزا عبدالوهاب نشاط و میرزا رضی تبریزی بدون این که درصدد ترویج شیوه ی کهن باشند، همچنان به نثرهای کهن دلبستگی نشان میدهند. و در منشآت خود کمابیش از سبک و شیوه ی دیرین پی روی میکنند و این وضع با وجود اصلاحات کسانی چون میرزا ابوالقاسم قائم مقام تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه ادامه مییابد. در این زمان، پی روی از نثر قائم مقام معمول میشود و نویسندگان اگرچه به شیوههای قدیم تفنن و تتبع میکنند، از گرایش به سادهنویسی نیز روی نمیگردانند. از نویسندگان این دوره میتوان از امیرنظام گروسی، بدایع نگار، مجدالملک و عبداللطیف طسوجی نام برد که از نثرنویسان مقلد که پیش از این نامشان گذشت، به مراتب سادهتر مینویسند .
با این همه نباید نانوشته گذاشت که «این قائم مقام بود که نخستین بار به اندازه ی زیادی از عبارت های متکلف و متصنع و مضمون های پیچیده و تشبیه های نابهجا کاست و تا اندازهای انشای خود را ـ به ویژه در نامه نگاری های خصوصی به سادگی و گفتار طبیعی نزدیک ساخت. نثر وی برخلاف آثار گذشتگان او که پر از جملهها و عبارتهای دراز و قرینهسازی های مکرر و سجعهای خستهکننده بود، از جملههای کوتاه ترکیب شد و قرینهها به ندرت تکرار شد. او صرفن از سجعهای زیبایی که ویژه ی گلستان سعدی است استفاده کرد. از آوردن لقب ها و عنوان های تملقآمیز خودداری کرد و به شعرهای فارسی و عربی و آیه های قرآنی و اخبار و احادیث که شیوه ی نویسندگان پیشین بود، خیلی کم تر از اسلاف خود دست زد و بسیار به جا و به موقع به آن ها استشهاد کرد. روی هم رفته سبک قائم مقام تابع گلستان سعدی و مانند آن زیبا و روان و آهنگ دار است
سبک نگارش خواجه رشید الدین
تاریخ نویسی در دورهء مغول ترقی بسیار کرد.این دوره را باید از مهمترین دورههای تاریخ نویسی در ایران دانست.از مختصات نویسندگی این دوره، ورود تعداد بسیاری لغات مغولی و ترکی به زبان فارسی است.جامع التواریخ رشیدی یکی از مهمترین کتب تاریخی این زمان است.سبک نگارش خواجه رشید الدین ساده نویسی است.مرحوم ملک الشعرای بهار مینویسد:
جامع التواریخ به طرز ساده نوشته شده است و در نقل عبارات متکلفانهء مورخان قبل از خود مانند عطاملک و غیره نیز سعی کرده است که حتی الامکان لغات دشوار و غیر مشهور را حذف کند،مگر گاهی که به ناچار به نقل عین عبارت پرداخته است و این مورد غلبه ندارد و محدود میباشد.
بطور کلی باید گفت که خواجه در کار نگارش کتاب خود از لفاظی و قصهپردازی و فضلفروشی بکلی کناره جسته و منظور و معصود خود را در کوتاهترین و پرمفیدترین جملات بیان کرده است.
نثر خواجه رشید الدین در کتاب حسن صباح مانند دیگر آثار او چنانکه گفتیم بسیار روان و سلیس و عاری از هرگونه پیچیدگی و لفاظی است با آنکه تعداد لغات عربی در هر صفحه از کتاب بطور متوسط کمتر از پانزده لغت نیست،اما،وجود این لغات هرگز مانع از سهولت درک مطلب نمیگردد:نمونهای از نثر خواجه دربارهء گفتگوی رئیس مظفر از امرای مشهور طرفدار حسن صباح با وزیر سلطان سنجر شاهد روانی نثر خواجه است: «رئیس را به سبب ضعف و پیری در محفه،خدمت سلطان آوردند، او را عزیز داشت،و مرتبه او و محل او از جمله ارکان دولت بالاتر کرد.وزیر بر سبیل مذمت و نکوهش با رئیس مظفر گفت که:تقصیر نکردی پیرانه سر مطیع ملاحده شدی،و بعلاوه مال امیر داد بایشان دادی،رئیس برفور گفت:زیرا که حق با ایشان دیدم،و اگرنه توقع به مال و جاه نداشتم و ندارم،مگر که از دیوان سلطان مرا چگونه القاب
طور کلی میتوان گفت: نثر کتاب «جامعالتواریخ»، برخلاف نثر متکلف و متصنع برخی نویسندگان
معاصر وی یا نویسندگان قرن ششم و هفتم، در مجموع ساده و روان و بیآرایش و آلایش و سهلالتناول است و فهم آن برای افراد عادی نیز تا حد زیادی میسر است و هدف رشیدالدین نیز در شیوه نگارش کتاب همین بوده است و مصمم بوده که «به عبارتی که افهام مختلف آن را به سهولت دریابد.»
کتاب خویش را در قلم آرد، اما در مقدمهها و دیباچهها وضعیت متفاوت است و نثر آن در بیشتر قسمتها فنی و فاخر است و متحلی به زیور انواع صنایع و بدایع و اقتباسات از آیات و روایات و درج اشعار و امثله.
درمتن کتاب نیز در بخش تاریخ مغول که درصد لغات ترکی و مغولی برجسته و چشمگیر است گهگاه در قسمتهایی به دلیل استفاده فراوان ازاین لغات- که گاه اجتنابناپذیر مینماید- سخن پیچیده و معقد گشته است.
در بخشهایی که مقتبس از سایر کتب است بخصوص در جلد دوم که تاریخ عمومی عالم است، نثر کتاب بیش از آنکه نشانگر زبان و بیان و شیوه نگارش این کتاب و موءلف آن باشد، منعکس کننده سبک و زبان و بیان منابع و مآخذ اصلی آن است که معمولا دارای نثری ساده و روان بودهاند.