خانه / ترفند / قصه

قصه

به نام خدا

«يكي بود يكي نبود، غير از خدا هيچ‌كس نبود»

قصه
قصه

تعریف قصه

بدون شك اين جمله ما را تا كودكي‌هاي دور مي‌برد و به ياد قصه‌هايي مي‌اندازد كه از طريق پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها كه راويان اصلي آن بوده‌اند،از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته‌اند. گاه با شنيدن اين داستان‌هاي شيرين كنار مادربزرگ كه صدايش چون لالايي در گوش‌مان طنين مي‌افكند به خواب رفته‌ايم و گاه كنار پدربزرگ تا پاسي از شب براي دريافتن سرنوشت نهايي قهرمان قصه بيدار مانده‌ايم. تاريخچه قصه بسيار قديمي و كهن است، مي‌توان گفت قصه شش هزار سال پيش وجود داشته و مصري‌ها اولين ملتي بوده‌اند كه از آنها قصه به جاي مانده است. اگر چه كارشناسان ادبي بر اين باورند كه قصه‌ها، تنها جنبه سرگرمي دارند، اما با اين وجود، ما از همين قصه‌هاي ساده و سرگرم‌كننده شيرين‌ترين درس‌هاي زندگي را از همان اوان كودكي آموخته‌ايم؛ درس‌هايي چون انسان‌دوستي، لذت گذشت، فداكاري، شجاعت، برادري و … قصه‌ها خود نيز انواع مختلفي چون قصه پريان، قصه‌هاي فلسفي، قصه‌هاي فانتزي و … را شامل مي‌شوند كه از هر نوع از اين قصه‌ها مي‌توان پيام‌هاي مختلفي را دريافت كرد. قصه گاه كوتاه و گاه بلند بوده و مي‌توان آن را با
دو نوع ادبي داستان كوتاه و رمان مقايسه كرد، اما بيشتر قصه‌ها به صورت كوتاه آمده‌اند.شيوه نقل قصه به هر دو صورت نظم و نثر وجود داشته و مي‌توان مثال قسمت‌هايي از شاهنامه‌ فردوسي را براي نظم و قصه‌هاي هزار و يك شب را براي قصه‌هاي منثور ذكر كرد. قصه از نظر روايتي بياني ساده و شفاهي دارد تا مخاطب كوچك و بزرگ، باسواد و بي‌سواد به راحتي بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند و اين از ويژگي‌هاي برجسته قصه به شمار مي‌رود كه لحن آن چنان گرم و صميمي است كه راوي انگار دست خواننده را مي‌گيرد و به او بال خيال مي‌دهد و او را تا كجاها و ناكجاها با خود مي‌برد، او را صدا مي‌زند و با او حرف مي‌زند. قصه اغلب با جمله‌هاي ساده كه در همه آنها مشابه و يكسان است آغاز مي‌شود، جمله‌هايي چون «يكي بود يكي نبود، غير از خدا هيچ‌كس نبود»، «در روزگاران قديم …» و پايان قصه اغلب شاد است تا به مخاطب خود القا كند كه زندگي زيباست و خوشبختي در دوقدمي تو قرار گرفته است اما براي خوشبخت بودن بايد خوب بود، پاك بود و دوست داشت چرا كه درونمايه اصلي قصه‌ها همواره تقابل خوبي‌ها با بدي‌ها بوده است؛ تقابل خير و شر، زشتي و زيبايي، حسادت و مهر و … اما از تفاوت‌هاي برجسته قصه با داستان كوتاه؛ بايد گفت كه داستان كوتاه در تلاش براي نزديك شدن به زندگي واقعي است كه مي‌توان آن را حقيقت نما ناميد. گرچه قصه و داستان كوتاه هر دو ويژگي كوتاه بودن را دارند اما المان‌هاي قصه غيرواقعي و خيالي است. آنچه كه در داستان كوتاه به چشم نمي‌خورد، قصه دنياي خيالات است؛ دنياي دگرگوني‌ها، سحر و جادو، در حالي كه پاهاي داستان كوتاه روي زمين قرار دارد و مي‌كوشد هر چه بيشتر خود را حقيقي و واقعي نشان دهد. داستان كوتاه حول يك محور مي‌چرخد و تنها يك سوژه و يك رويداد را دنبال مي‌كند اما قصه‌ پر از رويدادهاي متفاوت و دنباله‌دار است. قصه اغلب پايان خوشي دارد اما داستان كوتاه اغلب بر آن است تا خواننده را در پايان غافلگير كند و پايان خوب و يا بد در داستان كوتاه بي‌معني به نظر مي‌رسد. و قصه در مقايسه با رمان، بايد به نكاتي چون حجم آنها اشاره كرد. گرچه گاهي قصه‌ها نيز بلند هستند اما بيشتر به صورت كوتاه آمده‌اند، شخصيت‌ها در قصه از المان‌هاي روان‌شناختي به دورند اما در رمان نويسنده بيشتر به احساسات دروني و فكري شخصيت‌ها مي‌پردازد در حالي‌كه در قصه از عناصر روان‌شناختي خبري نيست. آنچه باعث مي‌شود كه قصه بيشتر جنبه سرگرمي پيدا كند و از دنياي واقعي فاصله بگيرد و به دنياي خيال پا نهد، وجود عناصر شگفت در قصه است.
هرکس قصه ای است.دور میز نشستن و قصه گفتن راهی برای گذران وقت نیست.بلکه قصه راه انتقال عقل و خرد به دیگران است.قصه ها و حکایات یکی از کهن ترین وسنتی ترین روشهای انسان برای انتقال معرفت به نسل های بعد بوده است.

قصه ناب ترین و خالص ترین بخش ادبیات است چرا که ما را به دورانی پیش از پیدایش تفاسیر و تعابیر امروزین می برد. گرچه قصه های شاد، سرگرم کننده و نمایشی اند اما فراتر از همه معرفت را به شکلی دلپذیر منتقل می کند.

همه قصه ها به بایگانی نهانی قلب انسان تعلق دارند. هرچند ممکن است نام سراینده شان از یاد برود اما پیامش تا مدتها در ذهن خواهد ماند.بسیاری از ما انسانها علیرغم توان حیرت آور غول آسای تکنولوژی، هنوز قادر به زندگی خوب نیستیم. ما باردیگر نیاز به استماع قصه های همدیگر داریم.

***

قصه (story) که جمع آن در زبان تازی قصص و اقصیص می باشد بیان وقایعی است غالباً خیالی که در آنها معمولاً تاکید بر حوادث خارق العاده، بیشتر از تحول و تکوین آدمها و شخصیتها است.

در قصه “محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه استوار است.
قصه ها را حوادث به وجود می آورند و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می دهند، بی آنکه در گسترش بازسازی آدمهای آن نقشی داشته باشند، به عبارت دیگر شخصیتها و قهرمانان در قصه کمتر دگوگونی می یابند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگون واقع می شوند.

قصه ها شکلی ساده و ابتدایی دارند و ساختار نقلی و روایتی، زبان آنها اغلب نزدیک به گفتار و محاوره عامه مردم و پر از آثار اصطلاحها و لغات و ضرب المثل های عامیانه است.”

هدف اصلی در نگارش اغلب قصه های عامیانه، سرگرم کردن و مشغول ساختن خواننده و جلب توجه او به کارهای خارق العاده و شگفت انگیز چهره هایی است که نقش آفرین رویدادهای عجیب هستند.

ظهور عوامل و نیروهای ماوراء طبیعی نظیر هاتف غیبی، سروش، سیمرغ و فریادرسی قهرمانان قصه ها وجود قصرهای مرموز، باغهای سحرآمیز، چاهها و فضاهای تیره و تار، دیو و پری و اژدها و سحر و خسوف و کسوف و رعد و برق و تاثیر اعداد سعد و نحس و جشم شور و خوابهای گوناگون و رمل و اسطرلاب و چراغ جادو و داروی بیهوشی و نظایر آن، از عناصر اصلی و سازنده اغلب قصه های ایرانی و کلاً قصه هایی است که در مشرق زمین و سرزمینهایی چون هند، توسط قصه نویسان ساخته و پرداخته شده است.

شخصیتهای موجود در قصه ها، غالباً مظهر آرمانها، خوشیها و ناخوشیهای مردمی هستند که قصه نویس خود به عنوان سخنگوی آن مردم، در خلال رفتار و گفتار آنان، با زبانی ساده و جذاب و سرگرم کننده به شرح آن احساسات و عواطف می پردازد و خصال نیک و فضایل اخلاقی ایشان را بیان می کند.

از مشخصات اصلی قصه

مطلق گویی به سوی خوبی یا بدی و ارائه تیپهای محبوب یا منفور، به عنوان نمونه ها و الگوهای کلی، فرض و مبهم بودن زمان و مکان، همسانی رفتار قهرمانها، اعجاب انگیزی رویدادها و کهنگی موضوعات است.
در قصه، طرح و نقشه رویدادها بر روابط علت و معلول و انسجام و وحدت کلی و تحلیل ویژگیهای ذهنی و روانی و فضای معنوی و محیط اجتماعی قهرمانان استوار نیست و از این جهت با داستان تفاوت دارد.

تعریف قصه

به آثاری که در آن ها تأکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و پرورش آدم ها و شخصیت هاست، قصه می گویند. در قصه محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه می گردد. حوادث، قصه ها را به وجود می آورد و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن ها را را تشکیل می دهد بی آنکه در گسترش و تحول قهرمانان و شخصیت های شریر قصه نقشی داشته باشد. به عبارت دیگر، شخصیت های شریر و قهرمانان ها، در قصه کمتر دگرگونی می یابند و بیشتر دستخوش حوادث واقعی و غیر واقعی و تصادفی به وجود آمده است. در بعضی از قصه ها، عملی واقعی، تعبیر و تفسیری غیرواقعی به دنبال می آورد.

گاهی وقایع منطقی در قصه بر حوادث استثنایی می چربد و قصه به واقعیت نزدیک و از پیرنگی بدوی و خام برخوردار می شود اما واقعیتی که آشکار می کند، در خور اعتماد نیست، در قصه، وقایع اتفاقی و تصادفی بر واقعیت ها غلبه دارد و زمانی قصه صرفاً اثری خیالی است و از حقایق امور و تظاهرات زندگی فاصله می گیرد. شگفتی آور است که قصه های کهن و قدیمی تر، بیشتر ناظر بر حقایق و مظاهر زندگی اند تا قصه های متأخرتر که اغلب به خیال پردازی های نامعقول و منحط روی آورده اند و از موازین عقلی و حسی دور شده اند.
علت این انحطاط را باید در اوضاع و احوال جوامع گذشته و در پستی بلندی های تاریخ ایران جست و جو کرد .

دکتر محمد جعفر محجوب در جزوه پر ارزش «مطالعه در داستان های عامیانه فارسی» به این نکته اشاره می کند که هر چه قدمت این نوع قصه ها کمتر می شود استدلال موجه برای واقعی جلوه دادن وقایع قصه ها کاهش می یابد و قصه ها، با خیال پردازی ها و اغراق گویی های بی حد و حصر، به انحطاط روی می کند و از واقعیت های ملموس و محسوسات معقول فاصله می گیرد و حوادث خیالی و توهمی و جادوگری در قصه ها فزونی می یابد، بدون آنکه نویسنده قصه ها نیازی حس کند که این حوادث غریب و نامعقول را دست کم به نوعی توجیه کند.به همین جهت دروغ های شاخدار و مبالغه گویی مضحک و اعمال خارق العاده وقهرمان های غیر عادی ومافوق طبیعی از مختصات قصه های جدیدتر است.

هدف قصه ها

هدف قصه ها، به ظاهر خلق قهرمان و ایجاد کشش و بیدار کردن حس کنجکاوی و سرگرم کردن خواننده یا شنونده است و لذت بخشیدن و مشغول کردن، اما در حقیقت درونمایه و زیربنای فکری و اجتماعی قصه ها ترویج و اشاعه اصول انسانی و برادری و برابری و عدالت اجتماعی است.
قهرمان ها در بند سودای خصوصی و شخصی نیستند و اغلب درگیر مبارزه با پلیدی ها و بی عدالتی ها و ستمگری ها هستند و در این مبارزه خستگی ناپذیرند و هیچ عاملی نمی تواند آن ها را از این راه باز دارد.
البته قصه هایی هم وجود دارد با قهرمان هایی عاطل و باطل و بی هویت و با درونمایه ها و موضوع هایی نازل که هدف جز مشغول کردن و سرگرمی خوانندگان و شنوندگان برای خود نمی شناسند. قصه های متأخرتر اغلب چنین خصوصیتی دارند و در آن ها همت والای جوانمردان و دلیران سستی می گیرد و قصه ها به انحطاط کشانده می شوند. قصه هایی هم وجود دارد که منحط و نازل نیستند اما هدفی جز سرگرمی ندارند و از این نوع هستند اغلب قصه هایی که برای کودکان گفته می شود و پایان خوش آن ها خواب خوشی برای کودکان فراهم می آورد.

مشخصات کلی قصه ها

در قصه کم تر به فضا و محیط معنوی و اجتماعی و خصوصیت ذهنی و روانی و دنیای تأثرات درونی شخصیت ها توجه می شود، در حقیقت در قصه ها قهرمان وجود دارد و در داستان ها، شخصیت اصلی یا به عبارت دیگر، شخصیت تحسین انگیزی که دارای برخی از آرمان های بشری است، قهرمان نامیده می شود، اگر این شخصیت آدمی معمولی و فاقد کیفیت قراردادی قهرمانی (کیفیت هایی نظیر اصیل زادگی، دلاوری، آرمان گرایی و بی نیازی از مال و منال) باشد، ضد قهرمان نامیده می شود. غالباً این شخصیت خنده آور، رقت انگیز، ناامید، منزوی، دست و پاچلفتی و مطرود است. از شخصیت های ضد قهرمان قدیمی، شخصیت نیمه دیوانه و مضحک «دن کیشوت» سروانتس است و از شخصیت های ضد قهرمان رمان های قرن نوزده و بیست، می توان از شخصیت های رمان های «یادداشت های زیر زمینی» نوشته داستایوسکی و «بیگانه» اثر آلبرکامو .
گاه یک قهرمان موضوع قصه است و در محور حوادث قرار می گیرد و گاهی چند قهرمان. این قهرمان ها، اغلب یک بعدی هستند و تمثیلی از خدا و شیطان و خیر و شر؛ از این جهت، ضعف ها و ناتوانی ها و آسیب پذیری های انسان های معمولی را ندارند.

انواع قصه

در یک تقسیم بندی کلی قصه های گذشته را به انواع زیر می توان تقسیم بندی کرد:
1- قصه هایی در فنون و رسوم کشورداری و آیین فرمانروایی مملکت داری لشگرکشی، بازرگانی، علوم رایج زمان، عدل و سیرت نیکو پادشاهان و وزیران و امیران، مانند حکایت های سیاست نامه (سیرالملوک) ی خواجه نظام الملک توسی.

2- قصه هایی در شرح زندگی و کرامات عارفان و بزرگان دینی و مذهبی چون حکایت های اسرارالتوحید.

3- قصه هایی در توضیح و شرح مفاهیم عرفانی، فلسفی و دینی به وجه تمثیلی یا نمادین (سمبلیک) مانند “عقل سرخ” سهروردی و “منطق الطیر” عطار.

4- قصه هایی که جنبه های واقعی و تاریخی و اخلاقی آنها به هم آمیخته است و بیشتر از نظر نثر و شیوه ی نویسندگی به آنها توجه می شود؛ مانند: “مقامات حمیدی” تألیف حمید الدین بلخی و گلستان سعدی.

5- قصه هایی که جنبه تاریخی دارند و اغلب در ضمن وقایع کتاب های تاریخی آمده اند: مانند قصه های “تاریخ بیهقی” تألیف ابوالفضل محمد بیهقی.

6- قصه هایی که از زبان حیوانات روایت می شود و در آنها نویسنده اعمال و احساسات انسان را به حیوانات نسبت می دهد؛ مانند: کلیله و دمنه ی ابوالمعالی نصرالله منشی، در ادبیات خارجی به این نوع قصه ها (افسانه های تمثیلی) فابل می گویند.

7- قصه هایی در زمینه ی تعلیم و تربیت، مانند قصه های “قابوس نامه” اثر عنصرالمعالی کی کاووس بن اسکندر قابوس بن وشمگیر و چهار مقاله ی احمد عروضی سمرقندی.

8- قصه هایی که براساس امثال و حکم فارسی و عربی تنظیم شده اند، مانند جامع التمثیل حبله رودی.

9- قصه هایی که محتوای گوناگون دارند، از معرفت آفریدگار و معجزات پیامبران و کرامات اولیا و تاریخ پادشاهان و احوال شاعران و گروه های مختلف مردم تا شگفتی های دریاها، شهرها و حیوانات. “جوامع الحکایات و لوامع الروایات” عوفی نمونه ای از این کتاب هاست.

10- قصه های عامیانه که حاوی سرگذشت ها و ماجراهای شاهان، بازرگانان و مردان و زنانی کم نامه است که برحسب تصادف، با وقایعی عبرت انگیز و حکمت انگیز و حوادثی شگفت رو به رو شده اند. مانند “سمک عیار” و “هزار و یکشب”.

مطلب پیشنهادی

جنگل برای کیست؟

جنگل برای کیست تحقیق و داستانی درباره جنگل و اهمیت حیاتی آن برای ما و …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *