غزل در ادبیات فارسی
واژه عربی غزل در اصل به معنای حدیث عشق، عاشقی کردن، و عشقبازی است. در اصطلاح ادبیّات فارسی، غزل قالبی از شعر است که در آن مصراع یکم و مصراعهای زوج هم قافیهاند و حد معمول آن به طور میانگین ۵ تا ۱۲ بیت است. ازآن روی که این گونه شعر بیشتر دربردارندهٔ سخنان عاشقانه بودهاست، شاعران فارسی آن را غزل نام کردهاند؛ ولی بهمرور و با ورود مفاهیم بلند اخلاقی و معانی دلآویز حکمت و عرفان در شعر فارسی، غزل از صورت پیشین آن بهدرآمد، و با اخلاق و عرفان در هم آمیخت.
نخستین غزلهای فارسی (در قرن چهارم و پنجم هجری) در مجالس بزم و شادی، همراه با موسیقی خوانده می شده است. بعضی عقیده دارند که اصطلاح غزل و تغزل در دوران اوایل شعر فارسی تنها به بیتهای مقدمه قصیدهها اطلاق می شده است. در آثار باقیمانده از رودکی و شهید بلخی و دقیقی طوسی نمونههایی از غزل کامل و مستقل یافت میشود. در اواخر قرن پنجم، غزل به تدریج جای بیشتری در دیوان شاعران به خود اختصاص داد، به طوری که حتی شاعران قصیده سرایی همچون خاقانی یا شاعران منظومه سرایی چون نظامی نیز به سرودن غزل دست زدند. اما با ظهور سنایی، که شاعری عارف بود، نوعی خاص از غزل به وجود آمد که به “غزل عارفانه” معروف شد. این نوع از غزل را عطار، مولوی و فخرالدین عراقی به کمال رساندند. بدین ترتیب دو شاخه جداگانه غزل عاشقانه و غزل عارفانه مشخص شد. بر اثر رواج اصطلاحات اهل تصوف در میان شاعران، غزلهای بسیاری سروده شد که در آنها رنگ هر دو نوع غزل را دید و در حقیقت تلفیقی از این دو نوع است. غزلهای حافظ نمونه کامل غزل از این نوع است که در آنها معانی و مضامین عاشقانه و عارفانه به هم آمیخته است. با آنکه غزل پیوسته رنگ عاشقانه یا عارفانه داشته است، اما شاعرانی، از جمله سعدی و حافظ، گاه آن را برای مدح نیز به کار گرفتهاند. در غزلهای شاعران قرن چهارم تا ششم هجری، بیتهای غزل از نظر مضمون به هم پیوسته و نزدیک هستند، اما به تدریج این خصوصیت از بین رفت و هر بیت حاوی مضمون مستقلی شد. غزل که با حافظ به نقطه اوج خود رسیده بود، بعد از او رو به انحطاط گذاشت. در شعر مشروطیت غزل همانند دیگر قالبهای شعری به کار بیان افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی آمد. اما در دوران معاصر، غزل کم و بیش به معنی قدیمی خود که شعر عاشقانه باشد بازگشته است. به عنوان مثال، سیمین بهبهانی با به کار بردن وزنهای غیرمتداول، نوعی از غزل را که به “غزل نو” معروف شده رایج کرده است. البته غزل نو، به طور کلی عنوان سبکی در غزل است که از اوایل دههٔ چهل خورشیدی(۱۳۴۰ خورشیدی) به بعد در کار غزلسرایان پدید آمد و همان مرحلهٔ پس از سبک غزل نیوکلاسیک و طیف شهریار و دیگران است. از چهرههای موفق غزل نو میتوان به حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، قیصر امین پور و از دیگر غزل سرایان معاصر که در حفظ و گسترش این سبک از شعر کوشیدهاند میتوان به شفیعی کدکنی، منصور اوجی، صدرا ذوالریاستین، غلامحسن اولاد، منصور پایمرد، شاپور پساوند، عزیز شبانی، پرویز خائفی، اسماعیل عسلی، فیض شریفی و… اشاره کرد.
در سالهای اخیر (از اواسط دههٔ هفتاد) جریان غزل پست مدرن با پیوند زدن تکنیکها و اندیشهٔ شاعران سپیدسرای پست مدرن و قالب غزل راه جدیدی را در غزل معاصر گشود. هرچند با مخالفتهای جدی غزلسرایان کلاسیک روبرو شده است.
شوری نهچنان گرفت ما را کز دست توان گرفت ما را
ما هیچ گرفتهایم از او او هیچ از آن گرفت ما را
هر گه بتو عرض حال کردیم در حال زبان گرفت ما را