فرقه های نوظهور
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_من چه هستم؟ من که هستم؟ از کجا آمده ام و به کجا می روم؟ الآن چه کاری باید انجام بدهم؟ و…. اینها سؤالاتی است که انسان از همان ابتدای خلقتش با چراهای زیادی پا به عرصۀ دنیای خاکی می گذارد. همچنین از خود می پرسد که آیا دستوراتی هست که من باید انجام بدهم؟ مرا چه کسی بوجود آورده و او که مرا بوجودآورده آیا دستوری هم داشته؟ دستوراتش کجاست اصلا ً خودش کجاست دستوراتش را چگونه فرستاده و بالأخره برای رسیدن به هدف یعنی هدفی که سازندۀ من داشته راه صحیحش چیست؟
انسان موجودی است که فطرتا ً در نهانخانۀ قلبش به یک نیروی ماورایی و غیبی معتقد است و از همان ابتدا احساس می کند که یک گمشده ای دارد و باید به او برسد و برای رسیدن به آن ناگزیر است از اینکه یکسری راهها را برود تا به خواسته اش برسد و این احساس ِ نیازش، به پیمودن ِ این مسیر، مثل نیازش به خوردن غذا است که اگر نخورد می میرد؛ روحش نیز اگر به یکسری نیازهایش که دارد پاسخ مناسب داده نشود خوهد مُرد و درصورت استفادۀ ناصحیح و مسمومیتِ روحی، روحش بیمار می شود و یا ممکن است به نابودی اش بینجامد که باید این روح را به سرچشمۀ زلالِ معرفت برساند تا سیراب گردد و کامل شود؛ و اگر به آن سرچشمه نرسد هر آبی و هر منجلابی که در مسیرش ببیند ممکن است آن را بخورد و روانش آلوده شود.
در راه رسیدن به این چشمۀ زلال، شیاطین، دامها گسترده اند و عقایدی ارائه می دهند به شدت مسموم ولی با رنگ ولعاب عالی به گونه ای که در نگاه اول، چشم هر تشنۀ غافل و جاهلی را به خود جلب می کند و آن را می فریبد. مقاصدی که این شیاطین از گستردنِ این دامهای خوش آب و رنگ دارند گاهی پول است و ثروت، و گاهی کسب مقام و شهرت.
برای روشن شدن ماهیت کاذبِ این عرفانها- به تعبیر مقام معظم رهبری “سازمانها”- که تقریبا ً همۀ آنها از آبشخور سازمانهای عرفان ساز با تفکر صهیونیستی تغذیه میشوند باید اول، عقایدشان را واکاوی کنیم و نسبت به آنها نقدِ منصفانۀ به دور از بی انصافی داشته باشیم و عقایدشان را به اسلام ناب محمدی – صلی الله علیه و آله- عرضه کنیم وعیوب آنها را بیابیم و جامعه – خصوصا ً نسل جوان- را آگاه کنیم که پیروانشان را به پرتگاه و به ناکجاآباد می کشاند.
اما این سؤال، ابتداءً ذهن انسان را مشغول می کند که اسلام که بعنوان دین خاتم معرفی شده به راستی چه چیزی کم دارد که این به اصطلاح عرفانها پرکردن ِ خلأِ روحی ِ انسانها را عهده دار شده اند!!! و آن خدایی که این دین و مذهبها را نازل کرده نامش چیست؟آیا این خدای شما همان الله است یا فرق دارد؟ این خدایتان کجاست؟ چقدر قدرت دارد و رابطه اش با ” الله” چگونه است و تا کنون آیا با این” الله” مشکلی پیدا نکرده!؟ و ثانیاً این مذاهب که در آن ِ واحد، که بعضیشان همزمان با هم ظهور کرده اند رابطه شان با همدیگر چگونه تعریف شده؟ تعریف کنندۀ این روابط کیست و حرف آخر را چه کسی میزند؟ جواب این آیۀ قرآن را چه می دهید؟” لَوْ کانَ فیهِما آلِهَهٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ” ۱ (اگر در آنها [زمین و آسمان] جز خدا، خدایانى [دیگر] وجود داشت، قطعاً [زمین و آسمان] تباه مىشد. پس منزّه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف مىکنند.
و اگر همۀ اینها از طرف همان یک خدایی که خودشان می دانند آمده اند، آیا خدایشان حواسش نبوده که چند دین را همزمان فرستاده!؟ اینهمه بشر با اینهمه دین چه کنند؟ اینجا یا خدایشان اشتباه کرده یا این مدعیان؛ که در صورت اشتباهِ هرکدام از اینها مکتبشان با چالش، روبرو است. عقل چه جایگاهی در این عرفانها دارد؟در بعضی از این مکاتب، رازهای عرفانی چه هستند که از جنس مگو هستند؟ و خدای آنها اگر رازی دارد که نباید بگوید پس چرا اصلِ راز بودنش را میگوید ولی متن آن را نمی گوید؟ مگر خدای آنها سادیسم دارد که با این کارها می خواهد حرص بندگان را در بیاورد و دلش خنک شود! آیا این مکتب ها عرفان هستند؟
جواب ندادن و جواب دادن به هرکدام از این سؤالها از سوی این مدعیان، به راحتی می تواند ماهیت پوچ و وپوشالی ِ اینها را نمایان کند.
در این نوشتار فقط بر آنیم که ذهن خواننده را نسبت به اصل این مکاتب حسّاس کنیم و در این مقام نیستیم که بگوئیم تمام مسائل،همینهاست. و اکنون هم در مقام پاسخ به تمام این سؤالها نیز نیستیم.
این نکته را نیز یادآور شویم که اگر کسی به این عقاید گرفتار شده، راهش طرد او و راندن او نیست؛ بلکه با کلام نرم ” فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى”۲ و با او سخنى نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد.
و با سخن صحیح و محکم با آنها صحبت کنیم یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً”۳. اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید و سخنى استوار گویید و آنها را با حلاوت و شیرینی ِ قرآن و کلام معصومین -علیهم السلام- آشنا کنیم؛ چون آنها راه را گم کرده اند و به چاه افتاده اند؛ باید با لطافت، با آنها رفتار کنیم و دعوت به حق کنیم” فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ”۴.
پس به [برکتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند.
اما مخاطب اصلی کلام ما صاحبان و مدعیان و مروّجین این مکاتب هستند که نه تنها خود، بلکه دیگران را نیز به این عقاید دعوت می کنند.” وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ لا یُنْصَرُونَ” ۵. و آنان را پیشوایانى که به سوى آتش مىخوانند گردانیدیم، و روز رستاخیز یارى نخواهند شد.
اما یک سؤال دیگر و پاسخ به آن:
چرا اصولا ً در این عرفانها ابهام و زاویۀ پنهان، زیاد است؟ این ابهامات با اصلِ آمدنشان منافات دارد. هدف اصلی خدا از فرستادن نماینده بر روی زمین روشن کردن راه است نه ایجاد ابهام. مثلا ً چرا سران این مدعیان، زندگی و سرگذشت واقعی خودشان را خودشان شفاف بیان نمی کنندو یا اگر هم بیان میکنند با اینهمه سرگذشت آلوده چگونه میتواند داعیۀ پیشوایی داشته باشد؟ چرا باید مثلا ً پائولو کوئیلیو چند بار در بیمارستان روانی بستری شده باشد؟و چه و چه… بعنوان نمونه او می گوید:” بار اول پدر و مادرم مرا در بیمارستان روانی بستری کردند از نظر سیاسی با مردم درگیر میشدم….مادرم فکر می کرد مشکلات جنسی دارم… به من داروهای زیاد و شوک الکتریکی به من میدادند.”۶ خداوند وعدۀ پیشوایی الهی را به کسانی داده که ظلم نکرده باشند”وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ”۷ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.» [ابراهیم] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمىرسد.» آیا اینگونه شخصی می تواند پیشوا باشد درحالیکه به اعتراف خودش که میگوید:”با تمام وجود به مواد مخدر وسکس رو کردم.”۸ یک شخص عاقل با چه توجیهی می خواهد او را مراد خود قرار دهد؟ اما در مقابل، پیامبر مکرّم اسلام حضرت محمد – صلی الله علیه و آله – را می بینیم که در بین قومش فردی کاملا ً شناخته شده و مورد اطمینان بود تا جایی که در همان سنین جوانی به ایشان محمد امین می گفتند. و حضرت امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- هیچ نقطۀ تاریک و منفی و ابهامی در زندگی اش نیست؛ تا جایی که بواسطۀ فصاحت در کلام، شجاعت در جنگاوری و علم درایتش به حدی است که حتی مخالفینش لب به مدحش گشوده اند و تاریخ، گواه این واقعیت است. کدامیک از این مدعیان حاضرند گذشتۀ خود را بر اساس حقیقت و بدون سانسور، بیان کنند و به آن افتخار کنند؟ عقل سلیم هرچه بیشتر دربارۀ اینها می فهمد و می خواند برحیرتش افزوده میشود که با چه توجیهی میتوان مرید اینها شد؟و چرا و چرا و…
آن خدایی خدا است که هدفش رفع ابهام باشد و اولین کلامش با پیامبرش با کلمۀ” إقرأ ” باشد” اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ” بخوان به نام پروردگارت که آفرید۹. این کلام معنایش این است که بخوان. خواندن یعنی رفع ابهام و رفع جهل. خواندن یعنی روشن شدن. و همین خدا می گوید:” الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ”۱۰ .همان کس که به وسیله قلم آموخت.
همچنین مطلب دیگر اینست که وجه تمایز انسان از سایر موجودات عقل اوست. در کجای این مکاتب و عرفانها انسان را دعوت به تفکر و تعقل کرده اند؟ یک نمونۀ غیرقابل ایراد بیاورید تا ببینیم! سراسر این مکاتب، خواستن است و خواستن و خواستن! احساس و احساس و احساس! پس عقل کجا رفت!؟ اینها با این ادعاهایشان به انسانیت انسان دهن کجی کرده اند؛ اینها مقام عقل را به تمسخر گرفته اند؛ اما قرآن کریم را ببینید خداوند در جاهای مختلف، انسان را دعوت به تدبر و دعوت به تعقل میکند وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ۱۱|.با اینکه شما کتاب [خدا] را مىخوانید؟ آیا [هیچ] نمىاندیشید؟ و می فرماید: ” کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ .”۱۲ این] کتابى مبارک است که آن را به سوى تو نازل کردهایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند، و خردمندان پند گیرند.
این مدعیان دروغین یا دیوانه هستند و یا خودشان را به دیوانگی زده اند. اسلام دربارۀ همه چیز دعوت به تدبر کرده حتی دربارۀ خودِ قرآن نیز فرمودند که” أَلَا لَاخَیْرَ فِی عِلْمٍ لَیْسَ فِیهِ تَفَهُّمٌ، أَلَا لَاخَیْرَ فِی قِرَاءَهٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ، أَلَا لَاخَیْرَ فِی عِبَادَهٍ لَیْسَ فِیهَا تَفَکُّرٌ “. ۱۳
اکنون با همین محاسبه و مقایسۀ کاملا ً ابتدائی آیا وقت آن نرسیده آنهایی که درگوشهایشان پنبۀ کری نهاده اند آن پنبه را از گوش خود بیرون کنند و به ندای روحبخش قرآن گوش فرا دهند که می فرماید” قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم”۱۴ بگو: «اى بندگان من- که بر خویشتن زیادهروى روا داشتهاید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را مىآمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است. و به آغوش اسلام ناب محمدی بپیوندند که مایۀ سعادت دنیا و عقبی است.
باشد که نصایح قرآن در ما اثر کند و به ریسمان قرآن و اهلبیت پیامبر – علیهم السلام- چنگ زنیم تا از افتادن در این دامها در امان باشیم.
” إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً”۱۵. ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار.
والسلام علی من اتبع الهدی
۱.سوره انبیاء آیه۲۲
۲.سوره طه آیه ۴۴
۳.سورهاحزاب آیه ۷۰
۴.سوره آل عمران آیه ۱۵۹
۵.سوره قصص آیه ۴۱
۶. اعترافات یک سالک،خوان آریاس، ترجمۀ دل آرا قهرمان، ص۵۴-۵۸
۷.سوره بقره آیه ۱۲۴
۸.اعترافات یک سالک، خوان آریاس، ترجمۀ دل آرا قهرمان، ص۶۱
۹.سوره علق آیه۱
۱۰.سوره علق آیه ۴
۱۱.سوره بقره آیه ۴۴
۱۲.سوره ص آیه ۲۹
۱۳.الکافی، ط دارالحدیث، ج۱، ص۸۷
۱۴.سوره زمر آیه۵۳
۱۵.سوره انسان آیه
مُثُل افلاطونی لینک نداره