خانه / مطالب سایت / ادبیات / ادبیات بومی – ادبیات محلی

ادبیات بومی – ادبیات محلی

تحقیق و مقاله با موضوع ادبیات بومی – ادبیات محلی

adabiat mahali
ادبیات بومی – ادبیات محلی، هم دارای معنایی وسیع و هم‎ دارای معنایی محدود است. کلمه‎ی بومی Nativeدر زبان‎ انگلیسی با کلمه‎ی ملت و مردم Nativeهم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران‎ را در مثل می‎توان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست‎ و همین‎طور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی‎ (بومی) در معنای خاص ادبیات است که در منطقه‎ای خاص‎ بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:
الف-وحدت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوه‎ها، رودها، درختان، ب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخش‎ها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد.
ب-مشابهت وضع زراعی و معیشتی.
ج-وحدت گویش محلی و وجود گفت‎ها و اصطلاح‎ها و ترانه‎های مشترک.
د-مشابهت آئین و مراسم جشن‎ها، اعیاد ملی و مذهبی، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آ ن (در عشایر) .
ه-مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع‎ تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات‎ زارع با پیشه‎ور و سلف‎خر، نحوه‎ی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجاره‎بهای خانه‎ها، باغ‎ها، نیروی خرید، نحوه‎ی برخورد با فن و صنعت جدید، بهره‎گیری از طرز تولید قدیمی‎ (شخم، گاوهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.
و-طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش های بومی، کشتی‎گیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرط بندی، معرکه‎گیری.
ز-وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّت‎های مذهبی، نهادهای موزشی، مدرسه‎های جدید و قدیم. میزان سوادموزی‎ و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتاب‎ها.
ح-خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق‎ گرمسیر و حواشی کویر زندگانی می‎کنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکان‎های پرب و درخت زندگانی‎ می‎کنند، تفاوت دارند.
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همه‎ی این عوامل بهره‎ می‎برد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینه‎ی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل‎ آثار ادبی روس با آثار ادبی مریکا در مثل، تفاوت دارد. از این‎ گذشته نحوه‎ی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان‎ نیست.
به‎طور کلی در قصه‎ها و اشعار عامیانه و بومی سه حال و شکل‎ پیش می‎آید:
۱- نویسنده و شاعر خود اهل محل است و با گویش محلی‎ سخن می‎گوید و قصه می‎نویسد. در این حال هم شکل اثر و هم زبان و درونمایه‎ی آن اقلیمی است: از این جمله است‎ آثاری که به زبان کردی نوشته شده و نمونه‎اش زیاد است، منظومه‎ی حیدر بابا اثر شهریار که به زبان ترکی ذربایجان ایران‎ است. اشعار محلی بیژن سمندر که به گویش خالص شیرازی‎ است و برخی از اشعار مازندرانی نیما یوشیج.
در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکه‎گیری و مارگیری بود. امروز این‎ تفریحات از رونق افتاد و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری‎ موجود نیست.
۲-نویسنده و شاعر اهل محل است یا اهل جای دیگری‎ است (و مدتی در محل ساکن بوده) اما به زبان معیار و رسمی‎ می‎نویسد اما در بین قصه یا شعر ضمن توصیف و حالات‎ اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده می‎کند.
۳-نویسنده و شاعر نه اهل محل است و نه با جغرافیای‎ انسانی محل شنایی دارد، این قبیل آثار طبعا ساختگی است‎ و چیزی درباره‎ی زبان، گوش، داب و رسوم منطقه‎ای خاص‎ نمی‎گوید و آنچه می‎گوید از کسی شنیده یا جایی خوانده است. نمونه‎ی بارز این قبیل آثار، داستانی است به نام “شور باد”‌ که‎ جمال زاده درباره‎ی یکی از روستاهای کرمان نوشته و پیداست‎ که نه محل را دیده و نه از وضع روستائیان کرمان چیزی‎ می‎داند. محتوای قصه‎ی او مأخوذ از خاطرات چند دهه پیش‎ اوست که در حال سفر از برخی از روستاهای غرب ایران داشته.
۴-بعضی از نویسندگان ما به تک نگاری پرداخته‎اند و محیء آداب، جشن‎ها و گویش‎های مناطق متفاوت ایران را جمع‎آوری و تألیف کرده‎اند. اورازان، تات‎نشین‎های بلوک زهرا، خارک، (جلال ل احمد، ) اهل هوا (غلامحسین ساعدی) ، داستان‎های امثال (امینی) ، دژهوش ربا (صبحی مهتدی) ، شاهنامه در قصه‎های عامیانه (انجوی شیرازی) .
با توجه به شرایط خاص جغرافیای انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ما و با در نظر آوردن دگرگونی‎های تمدنی جدید در جهان و ایران در سده‎ی اخیر به نظر می‎رسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است. امروز برخلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونی‎ها حیرت‎آور است، صنعت جدید با ابزار خود (رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما، کمباین، تراکتور، سفالت، جاده‎ها، سدسازی، دستگاه‎های بیاری مدرن، جراحی با اشعه‎ی شیمیایی، تولید صنایع، غذایی از مواد آلی، تأسیس بانک‎ها و پیدایش روابط داد و ستد تازه، از بین رفتن مساعدت پایاپای‎ (از بین رفتن مبادله‎ی جنس به جنس) ، از بین رفتن روابط خان‎ مالکی و پیدایش شهرهای بزرگ. . . هم در مناسبات اجتماعی‎ تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم. به عنوان‎ مثال تا چند دهه پیش در ایران، یکی از مسائل مهم سیاسی‎ و ادبی خودسری و ستمگری خوانین نسبت به مردم عشایر و روستا بود، این قوانین با حمایت دولت در عشیره یا روستا، قوانین خاص خود را که از پدر به ارث برده بودند، به اجرا می‎گذاشتند. “مقصر”‌ را خود بازخواست می‎کردند و خود به‎ مجازات می‎رساندند، حتی در مواردی افراد “نافرمان”‌ را پنهانی‎ یا در حضور دیگران می‎کشتند یا ماه‎ها زندانی می‎کردند.
احزاب‎ روزنامه‎ها و ثار ادبی دوره‎ی مشروطیت و دوره‎ی پس از شهریور ۲۰ پر است از شرح بیدادگری خوانین و مالکان اما امروز نه روستایی به آن صورت داریم نه‎ مالک و خانی به آن شکل. طبعا ثار ادبی جدید متوجه فضای‎ شهری شده است.
در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکه‎گیری و مارگیری بود. امروز این‎ تفریحات از رونق افتاد. و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری‎ موجود نیست.
در گذشته مراسم متفاوتی به نام ختنه سوران، حنابندان، جشن نامزدان و تمهیداتی برای میوه درختان، رونق و ازدیاد محصول زراعی، یین‎های ویژه‎ی برگزاری کشتی‎ها و ورزش‎های‎ محلی و. . . برگزار می‎شد که به تقریب، عموم مردم در آن‎ها شرکت می‎کردند اما این آداب و مراسم به تدریج کمرنگ شده‎ و احتمال بسیار دارد که در ینده از بین برود.
با توجه به این واقعیت باید چاره‎ای اندیشید که گویش‎ها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی‎ شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای‎ حفظ این ارثیه‎ها آسان نیست و مستلزم سرمایه گذاری کلان‎ و همکاری دولت و مردم است. در آغاز کار چند کار می‎تواند مقدمه‎ی کارهای مهمتر و اساسی‎تر بعدی در این زمینه باشد.
۱-جمع آوری فرهنگ عامه و گویش‎های محلی به سرعت‎ و با وسائل مجهّز جدید.
۲-آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب.
۳-حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران و گردورندگان‎ آثار فرهنگی و ادبی بومی و چاپ آثار آنها.
۴-پخش برنامه‎های علمی و فرهنگ و هنری آثار بومی‎ و محلی از رادیو، تلویزیون، روزنامه‎ها، تهیه‎ی فیلم‎های سینمایی‎ داستانی یا مستند این آثار.
کارهای دیگری نیز می‎توان برای حفظ آثار بومی و ترویج‎ آن‎ها پیشنهاد کرد که البته به موقع خود از سوی صاحبنظران‎ ارائه خواهد شد. اما یک اصل مهم را از نظر دور نباید داشت‎ و آن این است که دستگاه‎ها یا افراد مسؤول و مجری چنین‎ طرح‎هایی باید منحصرا به روش علمی بکار بپردازند و قصد آن‎ها ضبط و گردآوری ارثیه فرهنگی و ترویج آن‎ها باشد نه‎ تبلیغات رایج و کارهای بی‎رویه ای که مانع تحقق و اجرای‎ برنامه‎های مثبت فرهنگی است.
باید چاره‎ای اندیشید که  از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی‎ شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای‎ حفظ این ارثیه‎ها آسان نیست و مستلزم سرمایه گذاری کلان‎ و همکاری دولت و مردم است.

مطلب پیشنهادی

جنگل برای کیست؟

جنگل برای کیست تحقیق و داستانی درباره جنگل و اهمیت حیاتی آن برای ما و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *